پاسخ به اسلام

آیا در عهد عتیق پیشگویی درباره محمد وجود دارد؟

رای بدهید

آیا در عهد عتیق پیشگویی درباره محمد وجود دارد؟

اکنون به این مسئله می پردازیم که آیا پیشگویی ای درباره محمد، در عهد عتیق وجود دارد؟ مطابق نظر مسلمانان تعدادی موقعیتهای دیگر وجود دارند که در آن می توان پیامبرشان را یافت. ما باید بدانیم که چگونه درباره این مسائل نیز به آنها پاسخ بگوییم.

الف: آیا اشاره ای به محمد در عهد عتیق شده است؟

مطابق سوره های اعراف و صف احتمالاً در جایی از کتب مقدسه قبلی، درباره محمد پیشگویی شده است(مثلاً تورات). مدت طولانی است که مسلمانان به شدت تلاش کرده اند، این پیشگویی ها را در کتب مقدسه ای که پیش از قرآن بوده(یعنی تورات، زبور و انجیل) بیابند، اما فایده ای نداشته است. بدیهی است که مسلمانان در حال حاضر توسط کتاب مقدس خود مجبور به ایجاد اعتبار پیامبر خود در عهد عتیق هستند ، کتابی که آنها در موقعیتهای دیگر ادعا می کنند تحریف شده و ارزش واقعی ندارد.

مسلمانان و مسیحیان هر دو توافق دارند، آمدن مسیح اغلب در کتب عهد عتیق پیشگویی شده است. پس اگر خدا تصمیم داشته که پیامبری بسیار بزرگتر از مسیح را بفرستد، طبیعتاً می بایست درباره او نیز پیشگوئی هایی بیابیم. با این همه هیچ پیشگویی وجود ندارد. بنابرین، بدون وجود پیشگویی، تنها حیطه ای که برای اعتبار و اقتدار محمد باقی می ماند، تنها خود قرآن است، که اقتدار آن هم بر خود محمد قرار دارد و به دلایل بسیار واضح، این مسئله قابل قبول نیست.

 

ب: مسلمانان محمد را در عهد عتیق می یابند

با توجه به مشکلاتی که مسلمانان خود را در آن می یابند، آنها پس از مرور عجولانه کتاب مقدس ما، با 12 متن از عهد عتیق، نزد ما می آیند که معتقدند اشاره به محمد دارند. خارج از متن تثنیه 18( که در مقاله ای جداگانه به آن پرداختیم)، تمام این متون که ظاهراً به یک رسول یا فرستاده اشاره دارند، در چهار گروه قرار می گیرند.

1- این شخص کسی است که شمشیر بکار برد(مزمور 45: 2-5؛ 149؛ اشعیاء 63). با این همه، وقتی کمی جلوتر آن را می خوانیم، زمینه این متون واضحاً اشاره به این می کنند که بکار برنده شمشیر نه فقط خود خدا است، بلکه خالق  و خداوند اسرائیل و خداوند لشکرها است. من تعداد کمی از مسلمانان را می شناسم که می خواهند این عناوین را با محمد برابر بدانند.

2- این شخص کسی است که روش زندگی او هماهنگ با ایام محمد است (برای مثال شتر سوار می شود، در بیابان زندگی می کند) (اشعیاء 21: 7 و53). بازهم متوجه می شویم که زمینه متن، دوباره اشاره به فرستاده ای از بابل و غلامی که خرد و پایمال شده و بدنش سوراخ شده و بخاطر دیگران زخمی شده که به سختی می توان با زندگی محمد مطابقت کرد.

3- این شخص کسی است که محل جغرافیایی او با محل زندگی محمد منطبق است ( تثنیه 2:33؛ اشعیاء 63؛ حبقوق 3:3). با این همه کوه فاران، که آنها مدعی هستند همان مکه است، در شبه جزیره سینا قرار دارد، در حالیکه بصیره شهر بصره نمی باشد، بلکه البصیره امروزی می باشد که در ادوم، یعنی جنوب دریای مرده قرار دارد. در حبقوق 3:3 می خوانیم: "خدا از تیمان آمد." مسلمانان اصرار دارند که تیمان، اشاره به اسلام است. برای سازگاری و عدم تناقض آنها می بایست به نبوتهای دیگر، درباره تیمان نیز احترام بگذارند. در ارمیاء 7:49 خدا سؤال می کند آیا حکمتی در تیمان یافت می شود؟ و آیه 20 می گوید؛ مردم اهل تیمان از سرنوشت خود خجالت خواهند کشید. حزقیال 25: 13 وعده می دهد که خدا مردم تیمان را ویران خواهد ساخت و خدا بر تیمان آتش خواهد فرستاد و آنها را خواهد سوزانید(عاموس 1: 12) و از آنها باقی مانده ای نخواهد بود (عوبدیا 8-10). در واقع این آیات به ما پیشنهاد می کنند، که در اسلام حکمتی نیست و برای همه مسلمانان خرابی با آتش که همه آنها را خواهد سوزانید، انتظار می رود. خوشبختانه این سرنوشت هیچ واقعیتی درباره مسلمانان نیست. چون وقتی به گزارشات کتاب مقدسی اشاره می کنیم، می بینیم که تیمان، به هیچ وجه اسلام نیست، بلکه شهری در مجاورت اریحا، در حیطه ادوم می باشد.

4- شخص نامی را دارد که هم ریشه محمد است. در پیدایش 49: 8-10 این نام یهودا است؛ در غزل غزلها 5: 16 این نام احمد است؛ و در حجی 2: 7 این نام حمده است. این گروه چهارم، نیاز به بحث بیشتر دارد، چون مسلمانان در مقایسه با دلایل دیگر خود، به این مدرک برای پیشگوئیها  به عنوان دلیل اصلی بیشتر پایبند هستند.

 

ج: اسامی ای که به محمد اشاره می کنند:

مسلمانان معتقدند که هر سه این متون، اسامی ای را بکار می برند که می توان به " ستایش" یا " حمد" ترجمه کرد(یهودا، احمد، و حمده)،و از نظر معنایی به " محمد" شباهت دارند که به معنی "حمد و ستایش شده" می باشد. با این همه، در زبان عربی فعل "حمده" (ستایش کردن) ریشه بسیاری از کلمات می باشد، اما هیچکس مسلمانی را نمی بیند که اسم "محمد" را  با "حمده" جا به جا یا تعویض کند.

برای مثال اولین سوره قرآن را در نظر بگیرید. در آیه دوم "ستایش یا حمد (الحمدی) بر الله" را می یابیم. آیا جسارت می کنیم این را با محمد تعویض کنیم؟ البته که نه! این توهین به مقدسات است!

در حجی 2: 7 مسلمانان معتقدند "حمده" (گنجینه های قومها) از همان ریشه کلمه "محمد" می آید. در حالیکه همین کلمه بار دیگر در دانیال 11: 37، برای اشاره به شخصی که "محبوب زنان" است، استفاده شده که خدای کاذب بت پرستان است.

 

ج: غزل غزلها 5: 16

شاید بهترین نمونه به تصویر کشیدن مشکل تعویض یک کلمه با کلمه دیگر، در غزل غزلها باب 5 آیه 16 یافت می شود. در این متن مسلمانان ادعا می کنند که کلمه عبری "مخمد" ( به تمامی دل انگیز) را می توان به "ستایش" یا " احمد" ترجمه کرد. در زیر متن نوشته را از ترجمه هزاره نو کتاب مقدس می آوریم:

"دهانش بس شیرین، و او به تمامی دل انگیز! این است دلداده من، ای دختران اورشلیم، این است یار من!"

کتاب غزل غزلهای سلیمان داستان شعری عاشقانه میان دلدار و دلداده یا محبوب و محبوبه است. این قطعه ای است که زیبایی روابط زناشویی، میان پادشاه و زنش را بررسی می کند.

مسلمانان معتقدند که عبارت صفت ساز "به تمامی دل انگیز" را می توان به اسم مشخص "محمد"، برگرداند. پس متن بعد از ترجمه به فارسی اینچنین خوانده می شود:

" دهانش بس شیرینتر و او محمد است! این است دلداده من، ای دختران اورشلیم، این است یار من!"

این تفسیر تعدادی سؤالات مشکل را مطابق متن تمام کتاب برمی انگیزاند.

1- دختران اورشلیم چه کسانی هستند؟ آیا محمد یکی از زنان بسیارش را در اورشلیم خواستگاری کرد؟

2- اگر این محمد است، کدامیک از زنانش در حال ابراز عشق هستند؟  آیا محمد، هرگز از زنی سیاه پوست از لبنان خواستگاری کرد؟

3- آیا محمد هرگز ادعای پادشاهی کرد؟

پس این نبوت گویای چه چیزی است؟ زیرنویس کلمات متن بالا تفسیر انگلیسی کلمه عبری مخمد می باشد. آیه یاب استرانگ کلمه مخمد را چنین تعریف می کند: اشتیاق، چیز دلربا، و چیزی دل انگیز.

بنابراین آیا مخمد می تواند به معنای محمد باشد؟ افراد حکیم و دانشمند اجازه می دهند که وقتی یک آیه مورد شک می باشد، معقولانه است که عبارتی از کتاب مقدس را با عبارتی دیگر، توضیح و تشریح کنند. کلمه مخمد دوازده بار دیگر در عهد عتیق ظاهر شده است. با توجه به اینکه مسلمانان بسیار مشتاق هستند که اسم محمد را در کلمه عبری "مخمد" بیابند، مهم است که روی حرف خود بایستند. پس ما این دوازده آیات نبوتی را در زیر به چاپ رسانده ایم و قضاوت را به شما می سپاریم، که مطمئن شوید آیا آنها مناسب هستند. توجه داشته باشید که ما روی حرف خود ایستاده ایم تا این کلمه را به عنوان " اسم خاصی" که آنها ادعا می کنند و برای مدت طولانی از آن غفلت شده، اکنون ترجمه کنیم:

 

( اول پادشاهان 20: 6) "پس، فردا نزدیک همین وقت، خادمان خود را نزد تو می فرستم، تا خانه های تو و خانه های خدمتگزارانت را جستجو کنند و بر هرچه محمد توست دست گذاشته، آن را با خود بیاورند."

 

(دوم تواریخ 36: 19) " آنان خانه خدا را به آتش کشیده، دیوار اورشلیم را ویران کردند و همه کاخهای آن را به آتش سوزانده، تمامی اشیای محمد آن را از بین بردند."

 

(مراثی ارمیا 1: 10) " دشمن دست خود را بر همه محمد های او دراز کرده، چرا که او شاهد درآمدن قومها به قدس خود بوده است، همان ها که دخول شان را به جماعت منع کرده بودی."

 

(مراثی ارمیا 1: 11) " مردمانش جملگی آه کشان، در پی نان اند؛ محمد هایشان را با خوراک مبادله می کنند، تا جان خود را تازه سازند. " خداوندا، نظر فرموده، ببین، زیرا که خوار گشته ام."

 

(مراثی ارمیا 2: 4) " او کمان خویش را همچون دشمن بر کشیده، و دست راستش همچون خصم، آماده پرتاب است؛ همه محمدها را در خیمه دختر صهیون کشته و غضب خویش را چون آتش فرو ریخته."

 

(حزقیال 24: 16) " ای پسر انسان، اینک بر آنم تا به ضربتی محمد چشمانت را از تو بستانم؛ با این حال، ماتم و گریه مکن و اشکت جاری نشود."

(حزقیال 24: 21) " به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگار یهوه چنین می فرماید: اینک من قدس خود را، که فخر قوت و محمد چشمان و امید جانهایتان است، بی حرمت خواهم ساخت؛ و پسران و دخترانی که بر جا می گذارید، به شمشیر خواهند افتاد."

(حزقیال 24: 25) " و اما تو ای پسر انسان! به یقین در روزی که من مکان قوت آنها را از ایشان بستانم، یعنی شادی فخر و محمد چشمان و اشتیاق جانهایشان، و نیز پسران و دخترانشان را."

(هوشع 9: 6) " زیرا اینک هر چند از نابودی جان به در برند، مصر ایشان را گرد خواهد آورد و ممفیس دفنشان خواهد کرد، محمد نقره ایشان را، خارها به تصرف در خواهند آورد، و خاربوته ها در خیمه هایشان خواهد رویید."

 

(هوشع 9: 16) " افرایم خشک شده و ریشه هایش خشکیده است؛ میوه نخواهد آورد، حتی اگر فرزندان بزایند محمد هایشان را خواهم کشت."

 

(یوئیل 3: 5) " زیرا شما نقره و طلای مرا گرفته و نفیس ترین محمد های مرا به معابد خود برده اید."

 

اگر بریدن و ناقص کردن کتب مقدسه به نظرتان مضحک می آید، این دقیقاً نشان دهنده کیفیت نظریه ای است که پشت این عقیده وجود دارد.

وقتی از این مسئله نتیجه گیری منطقی می کنیم، دستور زبان عبری را مورد تمسخر قرار می دهیم. چرا می بایست عبارتی را که صفت ساز است، به صورت یک اسم خاص ترجمه کرد؟ مخمد دارای اسم خاص همتای خود نیز هست که خیلی نزدیک به این عبارت مربوط می شود، یعنی خمدان ( یا حمدان) پسر اول دیشون پسر عنه حوی. اگر مخمد می بایست بصورت اسم خاص نوشته شود، نویسنده بصورت خمدان یا حمدان می نوشت.

 

د- مشکل این اقدام

این ادعا به موضوع پاراکلیت در کتاب یوحنا ( که در یک مقاله جداگانه به آن اشاره خواهیم کرد) شباهت بسیاری دارد. بسیاری از مسلمانان قانع هستند که این نبوت دیگری درباره محمد است. با اینکه منظورنبوت یوحنا فصلهای 14 و 16 کاملاً نشان داده شده است، یعنی نبوتی درباره روح خدا. ما این را بسیار منحصر به فرد می دانیم که مسلمانان می خواهند در یک متن، ادعای خود را بر اساس معنای یک کلمه به بهای تلفظ آن ( یعنی پاراکلتوس در برابر پریکلیتوس) قرار دهند، در حالی که در متنی دیگر ادعای خود را مبنی بر تلفظ یک کلمه به بهای معنای آن استوار می سازند( میل و اشتیاق در برابر ستایش)!

اگر این فنون فن تفسیر عادلانه می باشند، آیا به این معنا نمی شد که انتظار داشته باشیم که برای پیدا کردن جانشینی برای کلمه پاراکلتوس پیامبری به اسم " Perry Clinton " را بیابیم، که اسم او واقعاً به معنای "شخص دل انگیز؟" است. احمقانه است؟ بله! مسئله همینجاست. با استفاده از این فن، شخص می تواند با یک نبوت برای هر پیغمبر دیگری که شخص می خواهد تصور کند یا هوس آن را بکند، شعبده بازی کند.

در ضمن، یک هندو می تواند مدعی شود که در سوره 30: 1 ، کلمه " الروم" ( برای رومیان)، که می شود بصورت رام نیز نوشت، می بایست اشاره به خدای هندو یعنی "راما" باشد.

مسئله قابل بحث دیگر در تمام این اقدام، این است که محمد اسمی نیست که پیامبر با آن بزرگ شده. بر اساس سنت اسلامی، محمد در جوانی، امین خوانده می شد که یک اسم عادی عربی به معنای "وفادار یا قابل اعتماد" می باشد. امین اسمی بود که به او داده شده بود که شکلی مذکر از همان ریشه اسم مادرش "امینه" است.

ما این علاقه مسلمانان را برای یافتن هر نبوتی که به محمد اعتبار ببخشد، درک می کنیم، چون بدون آن، محمد هیچ شواهد خارجی در اختیار ندارد تا نبوتش را ثابت کند. این مسئله باعث می شود که اعتبار ایمان یک میلیارد مسلمان، تنها آویخته به شهادت یک مرد فانی باشد. به هر ترتیب، ما از مسلمانان می خواهیم که کتب مقدسه را بخاطر بدست آوردن دستور کار خود، نه بپیچانند و نه به آنها حمله کنند. ما مرتباً در عجب هستیم که مسلمانان در یک آن، هم منتقدین و هم حامیان کتب مقدسه مسیحیان و یهودیان هستند. پیشنهاد می کنیم که تصمیم خود را بطور مسلم بگیرند.

اگر مسلمانان بطور مسلم معتقدند که کتب مقدسه معتبر نیستند، پس آنها می بایست به همین صورت نیز رفتار کنند و از انتخاب و گزینش چیزی از کتابی که نومیدانه بی صلاحیت می دانند وخود دوستش دارند، امتناع ورزند. ما به آنها، بخاطر همراهی شان با دیگر دشمنان کتاب مقدس، توهین نخواهیم کرد. اما این دورویی و ریاکاری است که اطلاعاتی را از یک کتاب استفاده کنند که ادعا می کنند، ابتدایی و قاصر از حمایت مباحث غیرمنطقی ایشان است.

اگر ما واقعاً به کتب مقدسه ایمان داریم و مایلیم نبوتهای درون آنها را بیابیم، پس باید همه آنها را بخوانیم و با فکری باز یاد بگیریم. می بایست حقیقتاً خود را وقف تعالیم کامل و مقتدرانه کتب مقدسه، که صادقانه در طی قرون متمادی حفظ شده اند، بکنیم.

در مقاله ای دیگر به نبوتی که مسلمانان در انجیل درباره محمد به آن اشاره می کنند، خواهیم پرداخت.

مقاله از وب سایت: www.debate.co.uk 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO