پاسخ به اسلام

فصل پنجم: دفاعیه ای بر الوهیت مسیح

5/5 - (1 امتیاز)

فصل پنجم

دفاعیه­ ای بر الوهیت مسیح

اسلام مدعی است که عیسی صرفاً یک انسان و پیامبری از جانب خدا بوده و محمد که بزرگترین و خاتم پیامبران است، جانشین او شده است. مسیحیت بر این ایمان اصرار دارد که عیسی، خدا در جسم انسانی است. هرچند ممکن است نکات مشترکی بین این دو نوع یکتاپرستی وجود داشته باشد، اما هیچ راهی برای سازش بر سر این منازعه وجود ندارد.

این دو باور، هرکدام نقشی محوری در نظام عقیدتی خود دارند و هر دو در تضاد شدید با یکدیگر هستند. از آنجا که قبلاً به بررسی شواهد و دلایل اسلام برای ادعای خود پرداختیم، در اینجا به بررسی ادعای مسیحیت در این مورد می ­پردازیم که مسیح پسر واقعی خدا است.

از آنجا که اساس ادعاهای مسیحیان در این مورد بر مرگ مسیح بر صلیب و رستاخیز او از مردگان در روز سوم متمرکز شده و همچنین از آنجا که مسلمانان منکر این دو موضوع هستند، در این فصل این ادعاها را مورد بررسی و مطالعه قرار خواهیم داد.

 

سوءتعبیرهای مسلمانان

طبق یکتاپرستی مسیحی، خدا در ذات، یگانه (درست مانند توحید اسلام) اما در شخص، سه­ گانه است. یکی از این سه شخص، مسیح، پسر خدا است که مانند فرزندان انسان دارای همان ذاتی است که پدر دارد اما نه خود پدر، بلکه شخص دیگری است. سوءتعبیر مسلمانان از یکتاپرستی مسیحی با این ادعا شروع می ­شود که آجیجولا مطرح می­کند: «عیسی خود اذعان داشت که او فقط پیامبر یا فرستاده خدا است. اناجیل نیز عیسی را به هیچ­وجه برتر از پیامبر یا فرستاده خدا نمی ­دانند».[1]

حموده عبداللّه مفسر برجسته مسلمان می ­گوید که تمامی [متون مربوط به عیسی در قرآن] بر این حقیقت تأکید دارند که عیسی هرگز ادعا نکرد خدا یا پسر خدا است، بلکه طبق الگوی پیامبران قبل از او، تنها بنده و فرستاده خداوند است».[2]

سلیمان شاهد مفسر، بر این گفته چنین می ­افزاید: «عبارت پسر خدا که در کتاب­مقدس آمده، به درستی که هرگز بر زبان خود عیسی جاری نشد».[3]

مرگ و رستاخیز مسیح در مرکز ایمان مسیحی قرار دارد. مسلمانان منکر این هستند که مسیح بر صلیب مرد و سه روز بعد از مردگان قیام کرد. از سوی دیگر، مسیحیان نه تنها می­ گویند که مرگ و رستاخیز مسیح، حقیقت اساسی ایمان مسیحی است، بلکه علاوه بر این بزرگترین دلیل بر این ادعای مسیح نیز هست که خود را پسر خدا در جسم انسانی معرفی می­ کرد.

بنابراین ضروری است که به سوءتعبیر مسلمانان در مورد مرگ مسیح بپردازیم. از آنجا که اهمیت و مفهوم مرگ مسیح را بعداً (در فصل 13) بررسی خواهیم کرد، در اینجا تنها به بحث مختصری در خصوص واقعیت مرگ مسیح می­ پردازیم.

برخلاف باور مسلمانان، مدارک و شواهد مسلم تاریخی فراوانی در تأیید مرگ مسیح بر صلیب و رستاخیز او از مردگان در روز سوم وجود دارد. در حقیقت، شواهد و مستندات مربوط به مرگ مسیح، قوی­ تر از شواهد موجود برای هر واقعه ­ای در دنیای قدیم است.

بسیاری از شک ­گرایان و نیز مسلمانان بر این باورند که مسیح بر صلیب نمرد. عده ­ای می­ گویند، وقتی مسیح بر روی صلیب بود، نوعی داروی بیهوش­ کننده به او دادند که او را به حالتی مانند اغما فرو برد و بعداً زمانی که او را در قبر گذاشتند، چون تأثیر دارو از بین رفت، به هوش آمد و به اصطلاح زنده شد.

اما کتاب­مقدس بارها و به طور مرتب بر این نکته پای می­ فشارد که مسیح واقعاً بر صلیب جان داد (رومیان 8:5؛ اول قرنتیان 3:15؛ اول تسالونیکیان 14:4).

مسیح بر صلیب نه ضعف کرد، نه به حالت اغما رفت و نه بر اثر دارو بیهوش شد. در واقع، او حتی دارویی را که معمولاً قبل از مصلوب شدن به محکومین می­ دادند تا درد صلیب را تحمل کنند، رد کرد (متی 34:27) و تنها در حینی که بر صلیب تشنه شد، برای رفع تشنگی، اندکی «سرکه» نوشید (متی 48:27).

برخلاف باور مسلمانان، مدارک و شواهد فراوان و مسلمی وجود دارد که مسیح واقعاً بر صلیب جان داد.[4]

اول از همه اینکه، مرگ مسیح در عهدعتیق پیشگویی شده بود (اشعیا 5:53-10؛ مزمور 16:22؛ دانیال 26:9؛ زکریا 10:12) و عیسی نبوت­های عهدعتیق در مورد «مسیح موعود» را به تحقق رساند (متی 14:4؛ 17:5-18؛ 17:8؛ یوحنا 25:4-26؛ 39:5).

دوم، خود عیسی در طی رسالتش بارها اعلام کرده بود که خواهد مرد (یوحنا 19:2-21؛ 10:10-11؛ متی 40:12؛ مرقس 31:8). نمونه شاخص این پیشگویی عیسی، متی 22:17-23 است که می­گوید: «پسر انسان به دست مردم تسلیم کرده خواهد شد و او را خواهند کشت و در روز سوم خواهد برخاست».

سوم، اساس تمامی پیشگویی­ های مربوط به رستاخیز مسیح، هم در عهدعتیق (مزمور 10:16؛ اشعیا 19:26؛ دانیال 2:12) و هم در عهدجدید (یوحنا 19:2-21؛ متی 40:12؛ 22:17-23) بر این حقیقت استوار است که او خواهد مرد، چراکه تنها کسی که مرده، می ­تواند رستاخیز کند.

چهارم، نوع جراحات عیسی و گستردگی آنها بیانگر این است که او می ­بایست بر اثر چنان جراحاتی مرده باشد. او شب قبل از مصلوب شدن اصلاً نخوابید، بلکه چندین بار مورد شکنجه و ضربات تازیانه قرار گرفت. در طول مسیری که او را برای مصلوب شدن می ­بردند، به خاطر سنگینی صلیبی که حمل می­ کرد، چند مرتبه بر زمین افتاد. این مراحل به خودی خود و بدون توجه به واقعه مصلوب شدن، هر انسانی را از پای درمی ­آورد و توان او را می­گیرد.

پنجم، نحوه مصلوب شدن به خودی خود جای هیچ­گونه شک و تردیدی در مورد مرگ محکوم باقی نمی­ گذارد. عیسی از ساعت 9 صبح (مرقس 25:15) تا اندکی قبل از غروب آفتاب بر صلیب بود. از زخم­هایی که به خاطر کوبیدن چندین میخ در دست­ها و پاهایش بر صلیب ایجاد شده بود و نیز از جراحاتی که تاج خار در سرش به وجود آورده بود، خون می­ ریخت.

تحمل این وضعیت بر روی صلیب آن هم به مدت بیش از 6 ساعت، موجب شده بود که وی مقدار زیادی از خون خود را از دست بدهد. به علاوه یکی از عواقب هولناک مصلوب شدن این بود که شخص مصلوب مجبور بود مرتباً و با تمام قدرت، بدن خود را بالا بکشد تا بتواند تنفس کند و این خود باعث افزایش جراحت و دردهای ناشی از آن می ­شد.

تحمل چنین رنجی در طول تمام روز تقریباً هر کسی را از پای درمی­ آورد، حتی اگر قبل از آن در صحت و سلامت کامل بوده باشد.

ششم، سوراخ شدن پهلوی مسیح با نیزه که از آن «خون و آب» جاری شد (یوحنا 34:19)، نشانه مسلم این است که وی قبل از سوراخ شدن پهلویش، مرده بود. بیرون آمدن آب و خون (خونابه) از نظر پزشکی نشانه این است که شخص قبلاً مرده است.

هفتم، عیسی مسیح با گفتن این جمله که «ای پدر، روح خود را به دست­های تو می­ سپارم» (لوقا 46:23) اعلام نمود که در حال جان دادن بر صلیب است و نویسنده انجیل در ادامه روایت خود، مرگ او را تأیید می­ کند: «این را بگفت و جان را تسلیم نمود» (آیه 46). یوحنا این موضوع را به زبانی دیگر بیان می­ کند: «سر خود را پایین آورده جان بداد» (یوحنا 30:19). تمام کسانی که آنجا ایستاده بودند، فریاد مرگ او را شنیدند (لوقا 47:23-49).

هشتم، سربازان رومی که با نحوه مصلوب کردن و مرگ محکومین آشنا بودند و چنین چیزهایی برایشان امری عادی محسوب می­ شد، مرگ عیسی را تأیید نمودند. هرچند مرسوم بود که ساق پاهای مصلوب ­شدگان را به خاطر تسریع در مرگ آنان بشکنند (تا دیگر نتوانند خود را برای تنفس بالا بکشند) ولی کسانی که مأمور به صلیب کشیدن عیسی بودند، ساق­های او را نشکستند زیرا قبل از آن مرده بود (یوحنا 33:19).

نهم، پنطیوس پیلاتس والی رومی، قبل از اینکه جسد عیسی را برای تدفین به یوسف بسپارد، خواست که از مرگ وی مطمئن شود. «پیلاتس تعجب کرد که بدین زودی فوت شده باشد. پس یوزباشی را طلبیده از او پرسید که «آیا چندی گذشته وفات نموده است؟» چون از یوزباشی دریافت کرد، بدن را به یوسف ارزانی داشت» (مرقس 44:15-45).

دهم، بدن عیسی مسیح در چیزی حدود سی کیلوگرم پارچه و مواد معطر پیچیده شده و به مدت سه روز در قبری مهر و موم­ شده، گذاشته شد (یوحنا 39:19-40؛ متی 60:27). چنانچه وی به علت صلیب نمرده بود- که قطعاً مرده بود- لاجرم در اثر گرسنگی و تشنگی شدید، ضعف و خونریزی زیاد و همچنین نبود مراقبت­های پزشکی می­مرد.

یازدهم، صاحب­نظران امور پزشکی که شرایط و چگونگی مصلوب شدن عیسی را بررسی کرده­ اند به این نتیجه رسیده­ اند که او واقعاً بر صلیب مرد. تعدادی از پزشکان و جراحان سینه برجسته از جمله دکتر پیر باربت و دکتر استرود کتاب­هایی نیز در این مورد نوشته ­اند.[5] مقاله­ ای که در مجله انجمن پزشکی آمریکا (21 مارس 1986) به چاپ رسیده، چنین نتیجه­ گیری کرده است:

بدیهی است که کثرت مدارک و شواهد تاریخی و پزشکی نشان می­ دهد که عیسی قبل از اینکه پهلویش سوراخ شود، مرده بود و شواهد مؤید این دیدگاه تاریخی هستند که نیزه با فرو رفتن در بین دنده­ ها، احتمالاً موجب پاره شدن شش سمت راست و نیز پرده دیافراگم و قلب شده و بدین وسیله مرگ او را حتمی نموده است. بنابراین تعبیراتی که براساس این فرضیه شکل گرفته که عیسی بر صلیب نمرد، با دانش پزشکی امروز تناقض دارد.[6]

دوازدهم، مورخین و نویسندگان غیرمسیحی قرون اول و دوم میلادی به مرگ مسیح اشاره کرده ­اند. فلاویوس یوسفوس، مورخ یهودی معاصر مسیح بر این باور بود که عیسی بر صلیب مرد. او در کتاب خود «گذشته ­های یهودیان» می ­نویسد: «پیلاتس به پیشنهاد مردان مهم و صاحب نفوذ بین ما، او را محکوم به صلیب کرده بود».[7]

همچنین مورخ رومی، کرنلیوس تاسیتوس در کتاب مشهور خود «سالنامه» نوشته است: «مرد حکیمی که نامش عیسی بود… پیلاتس او را به مرگ محکوم کرد». او همچنین اشاره می ­کند که شاگردان عیسی «اظهار نموده ­اند که وی سه روز پس از مصلوب شدن، زنده بر آنها ظاهر شده است».[8]

طبق نوشته جولیوس آفریکانوس (حدود سال 221 بعد از میلاد)، تالوس مورخ قرن اول (حدود سال 52 میلادی) «وقتی در مورد تاریکی­ ای که در زمان مصلوب شدن عیسی زمین را فراگرفت، سخن می­ گفت» از آن به عنوان «کسوف» یاد می­ کرد.[9]

لوسیان، نویسنده یونانی قرن دوم از مسیح به عنوان «مردی که به خاطر آوردن آئینی جدید به جهان، در فلسطین مصلوب شد» صحبت می­ کند و او را «اغواگر مصلوب» می ­نامد.[10]

«نامه مارا بار سراپیون» (حدود سال 73 بعد از میلاد) که در موزه بریتانیا نگهداری می ­شود، از مرگ مسیح صحبت می­ کند و می ­پرسد: «یهودیان از کشتن پادشاه حکیم خود چه نفعی بردند؟»[11] در حقیقت حتی «تلمود» یهود نیز بیان می­ کند که «در شامگاه عید فصح، یشوع (ناصری) را به دار آویختند… اجازه دادند هرکه چیزی در دفاع از او دارد، بیاید و دادخواست دهد، ولی هیچ­کس چیزی برای دفاع از او نیافت و او را در شامگاه عید فصح به دار آویختند».[12]

سرانجام به فِلگون، نویسنده رومی می ­رسیم که طبق روایتی که اوریجن در کتاب «علیه سلسوس» ارائه می ­دهد، وی در کتاب «تاریخ­ نگاری» خود، از مرگ و رستاخیز عیسی مسیح صحبت می­ کند و می­ گوید: «عیسی وقتی زنده بود، هیچ کاری برای رهایی خود نکرد اما بعد از مرگ برخاست و نشانه­ های محکومیت خود و جای زخم­های خود را که با میخ سوراخ شده بود، نشان داد».[13]

فِلگون حتی از ذکر این نکته غافل نمانده که «در زمان فرمانروایی طیبریوس قیصر که عیسی ظهور کرد و مصلوب شد، کسوف و به دنبال آن زلزله عظیمی روی داد».[14]

سیزدهم، نویسندگان مسیحی قرن اول که بعد از دوران مسیح زندگی می­ کردند، مرگ او را بر صلیب تأیید نموده ­اند. پولیکارپ، شاگرد یوحنای رسول، بارها به مرگ مسیح اشاره کرده و به عنوان مثال در نامه خود به فیلیپیان گفته است: «خداوند ما عیسی مسیح که برای گناهان ما تا به مرگ رنج کشید».[15]

ایگناتیوس (حدود 30 تا 107 میلادی) دوست پولیکارپ نیز به صراحت رنج و مرگ مسیح را تصدیق کرده و در نامه خود به طرسوسیان می­ گوید: «او واقعاً رنج کشید و مرد و از مردگان برخاست» و می­ افزاید، در غیر این صورت تمام حواریون او که به خاطر ایمانشان متحمل رنج­های بسیار شدند، بیهوده مردند. «اما (در حقیقت) هیچ­کدام از این رنج­ها بیهوده نبود زیرا خداوند به دست بی ­دینان و گناهکاران مصلوب شد».[16]

ژوستین شهید در اثر خود به نام «گفتگو با تریفون یهودی» اشاره می­ کند که یهودیان زمان وی معتقد بودند: «عیسی اغواگری جلیلی بود که او را مصلوب کردیم».[17]

این شهادت پیوسته از دوران عهدعتیق تا پدران اولیه کلیسا که ایمانداران و بی­ ایمانان، یهودیان و امت­ها را در بر می­ گیرد، شاهد مسلم و تردیدناپذیری بر واقعیت رنج کشیدن عیسی و مردن او بر صلیب است. اما اگر مرگ مسیح، حقیقتی مسلم باشد پس رستاخیز او از مردگان نیز حقیقت دارد، چراکه مدارک و شواهد مربوط به رستاخیز او نیز به همان اندازه قوی و معتبر هستند.

بنابراین، این دو حقیقت، مؤید ادعای منحصربه­ فرد عیسی مبنی بر پسر خدا بودن وی هستند. با هم نگاهی به شواهد مربوط به این ادعا بیندازیم.

 


[1] Alhaj A. D. Ajijola, The Essence of Faith in Islam (Lahore, Pakistan: Islamic Publications Ltd., 1978), 183.

[2] Hammudah Abdalati, Islam in Focus (Indianapolis: American Trust Publications, 1975), 158.

[3] Sulaiman Shahid Mufassir, Jesus, a Prophet of Islam (Indiana: American Trust Publications, 1980), 22.

[4] For a response to Ahmed Deedat see Josh McDowell, The Islam Debate (Sam Bernardino: Here’s Life Publisher, 1983), 47f.

[5] See Dr. Pierre Barbet, A Doctor at Calvary, and W. Stoud, Treatise on the Physical Cause of the Death of Christ and Its Relation to the Priciples and Practics of Christianity, 2nd ed. (London: Hamilton & Adams, 1871), 28-156, 489-94.

[6] See The Journal of the American Medical Association (March 21, 1986), 1463.

[7] Falvius Josephus, ‘Antiquities of the Jews’ 18:3, trans. William Whiston, Josephus: Complete Works (Grand Rapids: Kregel Publications, 1963), 379.

[8] Cornelius Tacitus (A. D. 55?-after 117), Annals, 15.44.

[9] See F. F. Bruce, The New Testament Documents: Are They Reliable? (Chicago: Inter- Varsity Press, 1968), 113.

[10] Lucian, On the Death of Peregrine.

[11] See Bruce, 114.

[12] Babylonian Talmud (Sanhedrin 43a, ‘Eve of Passover’).

[13] Phlegon, ‘Chronicles’ as cited by Origen, ‘Against Celsus’ from The Ante- Nicene Fathers, trans. Alexander Roberts and James Donaldson (Grand Rapids: William B. Eerdmans Publishing Co., 1976), vol. 4,455.

[14] Ibid.

[15] Polycarp, ‘The Epistle of Polycarp to the Phillippians’ chapter 1 in ‘The Apostolic Fathers, ed. A. Cleveland Coxe, in Alexander Roberts and James Donaldson, The Ante- Nicene Fathers (Grand Rapid: William B. Eerdmans Publishing Co., 1976), 33.

[16] Ignatius, The Epistle of Ignatius to the Tarsians, chapter 3 in The apostolic Fathers, ed. By A. Cleveland Coxe, in Alexander Roberts and James Donaldson, the Ante- Nicene Fathers (Grand Rapids: William B. Eerdmans Publishing Co.), 107.

[17] Justin Martyr, Dialogue with Trypho.

نویسندگان: نورمن گایسلر و عبدالصلیب

کتاب پاسخ به اتهام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO