پاسخ به اسلامکتاب افسانۀ اعداد (نقدی بر معجزات عددی در قرآن)

نقدی بر معجزات عددی قرآن: از باور کورکورانه تا کشف حقیقت (قسمت دوم)

رای بدهید

نقدی بر معجزات عددی قرآن: از باور کورکورانه تا کشف حقیقت (قسمت دوم)

یادم هست وقتی هنوز نوجوان بودیم و مدرسه می رفتیم معلم کلاسمان معجزاتی از قبیل عصا و اژدهای موسی برایمان نقل می کرد و ما دانش آموزان از شنیدن این معجزات شگفت زده می شدیم. روزی یکی از بچه ها پرسید معجزۀ پیامبر اسلام چیست؟ و معلم کلاسمان که جدا از بحث این کتاب انسان شریف و ساده دلی بود، پاسخ داد: معجزۀ پیامبر ما قرآن است. این پاسخ به نوعی مرا به فکر فرو برد. از آن روز به بعد همیشه در اعماق وجود از خودم می پرسیدم مگر می شود یک کتاب معجزه باشد! این سؤال سال ها برایم بی جواب مانده بود تا این که در اواخر دورۀ دبیرستان و با توجه به فهمی که آن زمان داشتم پاسخش را یافتم.

در قرآنِ درسیِ دبیرستان، بخشی بود به نام اعجاز عددی که نوشته بود قرآن دارای نوعی اعجاز ریاضی است که نظیرش در هیچ کتاب دیگری وجود ندارد. برای مثال: کلمۀ «یوم» به معنای روز، 365 بار در قرآن آمده و دقیقاً با تعداد روزهای سال برابر می باشد. نیز کلمۀ «امام» 12 بار، کلمۀ «ساعت» 24 بار و کلمۀ شهر (به معنای ماه)12 بار. تعداد این کلمات همگی با تعداد مصادیقشان در دنیا برابر است و انسان را به شگفتی وا می دارد. همچنین در مورد حروف مقطعه نوشته بود: این حروف در اول 29 سوره آمده است. اگر تعداد هر یک از این حروف را در همان سوره بشماریم عددی به دست می آید که مضربی از مضرب های عدد نوزده خواهد بود. و این موضوع نظر مرا بیشتر به خود جلب می کرد و یقین مرا به معجزه بودن قرآن کامل تر می نمود.

این قبیل احساسات کم کم موجب شده بود من به حفظ قرآن روی بیاورم و ظرف کمتر از دو سال حافظ کل قرآن شوم . تقریباً تمام زندگی ام شده بود حفظ، قرائت و تفسیر قرآن و نشست و برخاست با روحانیون و شخصیت های دینی در جامعه. روزی از طرف ارتش، یک برنامۀ سخنرانی برایم ترتیب داده شده بود. حدود هزار نفر در مسجد حضور داشتند و از این که می دیدند یک نوجوان سخنران مجلس است متعجب بودند. در همان جلسه مردی را دیدم که از میان جمعیت بلند شد و برای احوال پرسی با من جلو آمد. کمی که دقت کردم دیدم همان معلم دینی چند سال پیشمان است که شنیدن سخنانش مرا به قرآن و اسلام علاقمند کرده بود. همین معلممان می گفت بشر فقط یک قرن است به کرویت زمین، گردش آن به دور خورشید و وجود نیروی جاذبه در آن پی برده ولی قرآن 1400 سال پیش، از تمام این موضوعات باخبر بوده است. در قرآن زمین به شتر و گهواره تشبیه شده. خاصیت گهواره و شتر حرکت کردن است و این حرف بدین معناست که زمین حرکت می کند. کروی بودن زمین نیز از آیۀ »ربّ المشارق و المغارب» استنباط می شود. خدای چندین مشرق و چندین مغرب. اگر زمین کروی نباشد هرگز نمی تواند چندین مغرب و مشرق داشته باشد. قرآن حتی از وجود نیروی جاذبه نیز آگاه بوده زیرا گفته است: آسمان ها را با ستون های نامرئی برافراشتیم. این ستون های نامرئی همان جاذبۀ زمین و کُرات دیگر است که به چشم دیده نمی شوند.

سال ها بدین منوال می گذشت و من هر روز در قرآن و عقاید مذهبی پیش می رفتم و مردم نیز مرا به چشم تقدس نگاه می کردند تا آن جا که گاهاً می شنیدم در موردم می گویند فلانی با ائمه و امام زمان در ارتباط است. خوش به حالش، حتماً به مقامات بالای عرفانی رسیده . همین امر موجب شده بود دوستانی خاص از بین مذهبیون پیدا کنم به خصوص یک گروه از دوستان مخصوص که به شدت مرا دوست می داشتند ولی به جهت امنیتی نمی توانم نام شهرشان را فاش کنم. آن روزگار گرچه هنوز نوجوان بودم ولی دین اسلام را واقعاً بر حق می دانستم ولی هرچقدر که بزرگتر می شدم سؤالات کوچکی به ذهنم می رسید که برایم تعجب آور بودند. برای مثال می گفتم حدیثی است که می گوید ازدواج نصف دین است حدیث دیگری نیز می گوید انصاف نصف دین است. اگر کسی ازدواج کند و انصاف هم داشته باشد دینش کامل می شود پس تکلیف نماز و روزه چه خواهد شد؟ این تقریباً اولین سؤالی بود که به ذهنم رسیده بود که جرقه ای شد برای سؤالات بعدی.

آن روزگار با این که زبان عربی را بلد بودم ولی هنوز در آیات قرآن دقت امروزی ام را نداشتم. برای همین تعصبات دینی ام نمی گذاشت تا از طریق این سؤالات کوچک، به باطل بودن اسلام برسم. همچنین معجزاتی که دکان داران دین در مورد آیات قرآن به خوردم داده بودند موجب می شد تا بگویم قرآن به یقین کتاب خداست و این سؤالات حتماً پاسخ هایی دارند برای همین هر جا که فرصت می شد آن ها را با شخصیت های اسلامی و روحانیون مطرح می کردم ولی چون انسانی کاملاً منطقی بودم جواب های هیچ یک از آن ها نمی توانست مرا قانع کند.

سال ها گذشت و من به مرور زمان تناقضاتی بسیار در قرآن دیدم. از طرف دیگر دیدن بدبختی و فلاکت کشورهای مسلمان و پیشرفت های علمی، اجتماعی و اخلاقی ممالک غیرمسلمان، مرا که همیشه به دنبال حقیقت بودم آشفته تر ساخت. از خودم می پرسیدم اگر واقعاً این همه علم؛ از کوانتوم گرفته تا راز ساخت هواپیما، در قرآن وجود دارد، پس چرا صاحبان چنین دینی، این همه بدبخت و عقب مانده اند؟ همگی این ها فقط سؤالاتی بود در ذهن من؛ تا این که سفری به اروپا برایم پیش آمد و همه را به چشم یقین دیدم و لمس کردم. در بازگشت از این سفر سرنوشت ساز، تمام تلاش و تحقیق خود را صرف کردم تا پاسخی قانع کننده برای این مسائل بیابم لکن چون دین و قرآن هرگز نتوانست به سؤالات من پاسخ بگوید و عطش حقیقت جویی مرا آرام کند کم کم و با دست و پا زدن های بسیار، راهم از اعتقادات گذشته جدا شد.

یک دوره حقیقت را ما بین اسلام و بودا دیدم و گفتم شاید حقیقت، ترکیبی از این دو تاست ولی باز به این نتیجه رسیدم که اصلاً حقیقتی در اسلام وجود ندارد. خلاصه تقریباً بعد از طی دو سال توانستم اعتقادات دینی را به طور کامل کنار بگذارم و عقلانی و منطقی فکر کنم. بعدها کتاب «23سال رسالت» آقای دشتی به دستم رسید. با خواندن این کتاب بیشتر افکار خودم را در آن یافتم. خیلی برایم جالب بود در اکثر موارد درست همان استدلال هایی را دیدم که خودم قبلاً به آن ها رسیده بودم. البته در برخی موارد نیز این کتاب اطلاعات جدیدی از اشکالات قرآن و تناقضاتش در اختیارم گذاشت که قبلاً نمی دانستم و از خواندن آن ها بسیار لذت بردم. مطالعۀ کتاب 23 سال که تمام شد تقریباً دیگر به یقین رسیدم راهی که انتخاب کرده ام درست است و قرآن از طرف خدا نیامده بلکه ساختۀ دست بشر است. گویی دوباره از نو متولد شده بودم ولی با این وجود سؤالی بود که همیشه مرا آزار می داد.

برخی افراد می گویند اگر قرآن پر از تناقضات و اشتباهات علمی و منطقی است چرا پس چیزهایی شبیه معجزه در خود دارد؟ این سؤال دقیقاً همان سؤالی است که سال ها بود مرا آزار می داد زیرا با وجود یقینی که به ساختگی بودن قرآن داشتم، فکرم را مشغول می کرد و دوباره به ورطۀ افتادن در تناقض می کشاند. همیشه از خودم می پرسیدم اگر محمد خودش این کتاب را ساخته و در 1400 سال پیش زندگی می کرد از کجا می دانست زمین کروی است؟ این مضرب 19 را چگونه در قرآن جاسازی کرده؟ چگونه به فکرش رسیده فقط 365 بار کلمۀ «یوم» به کار ببرد؟ از کجا می دانست در عصر مدرن، روز و شب به 24 ساعت تقسیم خواهد شد که درست 24 بار کلمۀ »ساعت» بکار برده؟ و معجزات دیگر…. آن همه تناقض و اشتباه در قرآن، با این همه نقاط قوت سازگاری ندارند. آیا محمد واقعا معجزه کرده؟ یا نه واقعاً قرآن کتاب خداست و ما نمی توانیم درک کنیم؟ اگر کتاب خداست چرا در سورۀ کهف اشتباه کرده و گفته است خورشید در چشمه ای گل آلود فرو می رود! دُم خروسش را باور کنیم یا قسم حضرت عباسش را؟ کدام؟ این سؤالات آن قدر شب و روز مرا اذیت می کرد که دائماً فکرم مشغول بود. تا این که یک روز در کتاب روانشناسی اجتماعی از زبان فرانسیس بیکن مطلبی خواندم که بسیار برایم جالب آمد. نوشته بود:

روزی چند نفر که یک اسب پیششان بود بر سر تعداد دندان های اسب باهم مجادله می کردند این مجادله آن قدر ادامه پیدا کرد که تبدیل به یک جنگ و دعوا شد. کودکی زیرک جلو آمد و گفت چرا دعوا می کنید؟ گفتند ما می گوییم دندان های اسب فلان تعداد است اما این ها می گویند نه. آن ها حرف ما را قبول ندارند و ما حرف آن ها را. کودک گفت خب این که دیگر دعوا لازم ندارد دهان اسب را باز کنید دندان هایش را بشمارید و ببینید حرف کدام گروه درست است. حاضران با شنیدن حرف کودک دست از جنگ کشیدند و با خود گفتند چرا این حرف به فکرخودمان نرسیده بود؟ کودک گفت چون به تعدادی که می گفتید اعتقاد داشتید به فکرتان نرسیده بود. وگرنه اگر مسأله اعتقادی نبود به فکرتان می رسید.

از خواندن این قصۀ کوتاه، حکیمانه و پرمعنا تلنگری به ذهنم آمد. انگار نیرویی تازه گرفتم و گفتم شمردن کلمات قرآن که کاری ندارد. هر چند قرآن نزدیک هزار صفحه است اما بالآخره اگر حوصله به خرج دهم می شود شمرد. چند ورق کاغذ برداشتم جدول بندی کردم، ردیف عمودی اسم سوره ها را نوشتم و ردیف افقی کلمات را . از اول قرآن شروع کردم به شمارش.

سرانجام بعد از چند روز زحمت، شمارش به پایان رسید و با کمال تعجب دیدم هیچ کدام با تعدادی که در درس های دورۀ دبیرستان خوانده بودیم یا خودم از تلویزیون و افراد مذهبی شنیده بودم جور در نمی آید. حتی برای محکم کاری پنج بار دوباره از اول شمردم ولی هر دفعه همان شد که قبلاً بود.

پس از این کشف، در مورد سایر معجزات قرآن نیز فکر کردم و با کمال تعجب دیدم همگی دروغند. دیگر قلق کار دستم آمده بود و هر معجزه ای که می شنیدم به راحتی می توانستم با دلایل منطقی، علمی و حتی قرآنی محکومش کنم. این شد که تصمیم به نوشتن کتابی بر ضد معجزه سازان با عنوان «افسانۀ معجزات قرآن» گرفتم. در این کتاب تمامی معجزات خیالی که دکان داران دین در مورد آیات قرآن ساخته و به خورد مردم از جمله خود من داده بودند، با دلایل مختلف محکوم کرده ام. همچنین چندکتاب دیگر با عناوین «روانشناسی دین » ،«از نیل تا فرات واقعیتی در قرآن» ،«پیامبر دروغین»، «استیضاح خدا» و «استیضاح نبی» نوشته ام که علاقمندان می توانند آن ها را نیز مطالعه کنند.

برگرفته از کتاب افسانۀ اعداد

نوشتۀ بهزاد پوربیات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO