پاسخ به اسلامکتاب افسانۀ معجزات قرآن

کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل پنجم: سخن پایانی نویسنده (قسمت پنجاه و دوم)

رای بدهید

کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل پنجم: سخن پایانی نویسنده

(قسمت پنجاه و دوم)

فصل پنجم: سخن پایانی

از لازمه های اساسی یک زندگی سالم و اجتماعی، بودن قانون، اخلاق فردی و وجدان انسانی است. اینها موضوعاتی است که مورد قبول و پسند تک تک ادیان و جوامع بشری اند زیرا بدون اینها جامعه دچار هرج و مرج و آشوب می شود. هر نظام فکری که از بطن جامعه به وجود می آید برای حفظ بقاء و موجودیت خود در میان جامعه و معتقدانش به شگردهایی خاص دست می زند. بزرگ ترین شگرد دین که باعث بقای چندین هزار سالۀ آن در میان انسان های معتقدش گردیده، گذاشتن انگشت تأکید روی مسائل اخلاقی و وجدان انسانی است که دین اسلام نیز یکی از همین دین هاست.

مشکل امثال بنده با دین اسلام هرگز در مسائل اخلاقی و وجدان انسانی آن نیست زیرا این موضوعات میان تمامی ادیان و مکاتب بشری جهان مشترکند. شما هیچ دینی در جهان نخواهید یافت که برای مثال قتل و دزدی را کار صحیحی بداند یا احترام نهادن به پدر و مادر را توصیه نکند. مشکل ما با اسلام در بُعد اعتقادی و خرافاتی آن است که مشکلات بسیاری برای جهان بشریت به وجود آورده و هنوز هم می آورد. خطرناک ترین ویژگی اسلام برای جهان بشریت بنیادگرایی اعتقادی اوست. برای مثال در مکتب اسلام شرط مسلمانی و انسانیت، اخلاقی بودن نیست. یک فرد زمانی مسلمان حساب می شود که بُعد اعتقادی آن را بپذیرد زیرا در نظر اسلام و متفکران اسلامی یک عمل اخلاقی، بدون اعتقاد، عملی کاملاً پوچ و بیهوده است تا آن جا که حتی اگر ادیسون باشی و به میلیاردها انسان خدمت کنی، بازهم جایگاهت جهنم است و اهل بهشت نیستی. در دنیا هم فقط به جرم معتقد نبودن باید کشته شوی.

اگر اسلام واقعاً از طرف خداوند آمده و بُعد اعتقادی آن دروغ و خرافات نیست پس باید نشانه و دلیلی قانع کننده برای انسان داشته باشد تا انسان بتواند به مسائل اعتقادی آن ایمان بیاورد. اگر هم هیچ معجزه و دلیلی برای قبولاندن این مسائل اعتقادی ندارد حداقل باید کتابی را که به عنوان منشور خودش (قرآن) به بشر عرضه می کند خالی از اشکال باشد تا مانعی برای پذیرفتن آن نباشد زیرا انسان ذاتاً یک آزمایش گر است و برای این که چیزی را بپذیرد یا به کار بگیرد بارها آن را می سنجد و می آزماید تا کلاه سرش نرود و خالی از اشکال باشد. از پیش پا افتاده ترین مسائل گرفته مانند خرید هندوانه که آدمی آن را به شرط چاقو می خرد تا بزرگ ترین مسألة زندگی یعنی ازدواج، که با جدیت و وسواس در مورد آن به تحقیق و جستجو می پردازد.

انسان چه در بُعد فردی و چه در بُعد گروهی اهل آزمون و انتخاب است حتی نظام های اداری که به دست بشر تأسیس شده برای انتخاب کارمندان خود، آن ها را از انواع فیلترها می گذرانند یا مثل پلیس راهنمایی و رانندگی که از رانندگان آزمون کتبی و عملی می گیرد فقط سه غلط را برای آزمون دهندگان قابل قبول می داند. آن هم نه به این دلیل که دادن جواب غلط به سه مورد از سؤالات اشکالی ندارد بلکه به این دلیل که ممکن است آزمون دهنده موقع نوشتن دچار حواس پرتی شده و یادش رفته جواب را بنویسد یا جواب را قبلاً بلد بوده ولی به خاطر مریضی یا استرس یک لحظه جواب را فراموش کرده است. پس آن خدایی که تا به این حد انسان را آزمایش گر آفریده چگونه می تواند کتابی پر از اشتباه و تناقض برای او بفرستد و انتظارش این باشد که بشر آن را به چالش نکشد وکورکورانه قبولش نماید؟

بنا نهادن یک عمر زندگی بر پایۀ یک دین و اسیر بی چون و چرا شدن در مقابل احکام و اعتقادات آن، مهم ترین انتخاب و حساس ترین مسأله در زندگی آدمی است و هرگز شوخی بردار نمی باشد زیرا بزرگترین سرمایۀ بشر عمر اوست. پس این عمر اگر به دست دینی سپرده شود که عاقبت، اساس آن دروغ از آب در بیاید بزرگ ترین سرمایه اش را تباه کرده است.  برخی اسلامیون با استناد به روایتی از امام صادق به خیالی واهی چنین می پندارند که اگر آخرتی که اسلام می گوید در کار نباشد باز هم ضرری نخواهند کرد. مَثَل اینان به کشاورزی می ماند که ماه ها روی یک زمین زحمت می کشد شخم می زند دانه می پاشد آبیاری می کند کود می دهد علف های هرز را می چیند هزینۀ کود و آب می پردازد، زیر آفتاب داغ عرق می ریزد و آخر سر می گوید اگر گندم هایم رشد نکردند و محصولی ندادند باز هم ضرری نکرده ام!

(پاورقی 60): حدیثی است از امام صادق که می گوید: اگر آنچه کافران می گویند صحیح باشد و قیامتی نباشد ما ضرری نمی کنیم ولی اگر آنچه ما می گوییم درست باشد کافران ضرر خواهند کرد زیرا باید به جهنم بروند. ما نیز باید از امام صادق بپرسیم اگر گفتۀ هیچ کدام از شما (کفار و مسلمین) صحیح نبود چه؟ اگر مثلاً دین بوداییان یا برهمایی ها صحیح بود چه؟ آن وقت تکلیف شما مسلمین چه می شود؟ لذا دین یهودی ها، مسیحی ها، سیگ ها، شینتوها، کنفسیوس ها، و… آیا آن وقت شما به جهنمی که آن ها می گویند نخواهید رفت و ضرر نخواهید کرد؟ چون بالآخره آن دین ها نیز مثل دین شما برای خودشان بهشت و برای مخالفانشان جهنمی دارند. این حرفی که شما می زنید آن ها هم می توانند بزنند چرا همیشه یک طرفه به قاضی می روید و فقط خودتان را می بینید؟ برای مثال یک بودایی می تواند بگوید اگرآنچه ما می گوییم درست باشد آن هایی که بودایی نیستند (کافران) ضرر خواهند کرد ولی اگر کافران درست بگویند و هیچ حقیقتی وجود نداشته باشد ما بودائیان ضرری نخواهیم کرد. سخن امام صادق

تنها مسأله ای که علت این همه عقب ماندگی در کشورهای اسلامی است وجود همین دین اسلام است. باعث و بانی این همه کشت و کشتار و تفرقه در جهان اسلام چیزی نیست جز قرآن و تفسیرهای مختلف آن. حال چگونه می شود پذیرفت اگر آخرتی که قرآن می گوید وجود نداشته باشد بازهم مسلمین ضرر نکنند؟ مسلمانانی که چنین حرفی را می زنند کافی است فقط سفری به اروپا بکنند و زندگی سرشار از زیبایی و لذت و دور از جنگ آن ها را ببینند، آن وقت است که خواهند فهمید اگر آخرتی که اسلام می گوید دروغ از آب در بیاید و نماز و روزه، مالک ارزش انسان ها در نزد خداوند نباشد چه قدر ضرر کرده اند؟ ضرری که اندازۀ آن به وسعت یک عمر زندگی است.

اسلام دینی است که تمام مسلمین، آن را از پدران و مادرانشان به ارث برده اند و هیچ مسلمانی نیست که با یک تحقیق و بررسی واقعی آن را پذیرفته باشد. شاید برخی بگویند انسان باید حرمت میراث پدری را نگه دارد. مگر چیزی که از پدر، به انسان ارث می رسد بد است؟ اگر بد است پس چرا خانه ای که از پدرت ارث می رسد با روی گشاده آن را می پذیری و قبولش می کنی؟ خدمت ایشان باید عرض کنم ارث بردن از پدر هرگز بد نیست لکن اگر خانه ای که از پدر برای انسان به ارث می رسد آجرهایش سرطان زا باشند نه تنها در آن خانه نباید زندگی کرد بلکه باید آن را ویران نمود و ابلهانه است که بگوییم این خانه چون میراث پدری است نمی توانیم آن را ترک کنیم و باید تا آخر عمر محل زندگی مان باشد. جایی که ما انسان ها در پیش پا افتاده ترین مسائل زندگی خودمان دست به آزمایش و امتحان می زنیم آیا نباید چیزی را که با سرنوشت تمام عمرمان سر و کار دارد (دین) بیازمائیم و سپس انتخابش کنیم؟ آیا چنین موضوع حساسی را که حساس ترین مسألۀ زندگی ماست باید به حال خود رها کنیم و بدون تحقیق و آزمایش آن را منشور تمام زندگی مان بدانیم؟ ما همگی خداوند را قبول داریم، به پدر و مادرانمان عشق می ورزیم، حتّی حق مورچه ای را نیز ضایع نمی کنیم ولی از کجا بدانیم که قرآن کتاب خداست؟ آیا با وجود این همه اشکال باید مثل آبا و اجدادمان آن را کورکورانه قبول کنیم و کتاب خدا بدانیم؟

شاید اصلاً فردا قیامتی باشد و خداوند به ما چنین بگوید:

مگر من به تو عقل نداده بودم تا بیندیشی و درست و غلط را تشخیص بدهی؟ پس چرا با دیدن این همه اشتباه در قرآن، آن را کتاب من دانستی و فکرنکردی که خداوندی که من باشم هرگز حرف اشتباه نمی زنم؟ مگر تو با چشم خودت از محمد معجزه دیده بودی که او را پیامبر من می دانستی؟ مگر هر کسی که کتابی بیاورد و بگوید من پیامبر خدا هستم تو باید حرفش را بپذیری؟ من کی گفته بودم که قرآن کتاب من است و محمد پیامبر من؟ مگر این همه اشتباه را در کتاب محمد نمی دیدی که به کتابش ایمان آورده بودی؟ یعنی من که خودم خالق خورشیدم نمی دانم که خورشید نمی تواند داخل یک چشمه فرو برود؟ پس چرا با وجود این، آیات اشتباه را در قرآن محمد می خواندی بازهم فکرت را به کار نمی انداختی و می گفتی اسلام بهترین دین است؟

(پاورقی 61):  اشاره به آیه 68 سورۀ کهف که می گوید خورشید در چشمه ای گِل آلود فرو می رود.

حتّی اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فی عینٍ حمئةٍ و وجد عندها قوماً (مراجعه شود به مبحث حرکت خورشید و ماه)

به راستی اگر فردا قیامتی در کار باشد و خداوند چنین سؤالاتی از ما مسلمین بپرسد چه جوابی برای گفتن داریم؟

اگر چه برای خداوند بزرگ حتی یک اشتباه هم جایز نیست ولی ما نیز مانند پلیس راهنمایی و رانندگی که از روی تخفیف تا سه اشتباه را برای آزمون دهندگان قابل قبول می داند تا سه عدد اشتباه را برای قرآن در می گذریم و می گوییم حتی اگر قرآن سه عدد اشتباه هم داشته باشد به حرمت پدران و مادرانمان از آن ها چشم می پوشیم و آن را به عنوان کتاب خداوند می پذیریم. آن هم نه به این دلیل که سه عدد اشتباه برای خداوند جایز است بلکه به این دلیل که شاید نویسندگان قرآن در نوشتن دچار اشتباه شده اند یا پیامبر در ابلاغ آن یک لحظه اشتباه کرده ولی آیا قرآن فقط سه عدد اشتباه دارد؟ سوره به سوره و صفحه به صفحۀ قرآن سرشار است از انواع تناقضات و اشکالات علمی، عقلی، پزشکی، نجومی، اجتماعی، اخلاقی، ریاضی، ادبی و… چگونه این همه اشتباه را به پای نویسندگان و حواس پرتی های چند لحظه ای پیامبر بگذاریم و بگوییم اشکال از خود قرآن نیست؟ قضاوت را به عهدۀ خودتان می گذاریم و بهترین ها را برایتان آرزومندیم.

فهرست منابع

زمینۀ روانشناسی هیلیگارد

نویسندگان: ریتا. ال و ریچارد اتکینسون، اسمیت ادوارد، داریل ج. بم، سوزان نولن روانشناسی رشد کودک

نویسندگان: دکترسوسن سیف، پروین کدیور، رضا کرمی نوری، حسین لطف آبادی روانشناسی روانشناسی اجتماعی: دکترالیوت ارونسون

روانشناسی پرورشی: دکترعلی اکبرسیف

فراماسونری دجال آخرالزمان: اکبر رائفی‌پور

تاریخ جامع ادیان: جان بایرناس

زندۀ جاوید و اعجاز جاویدان: مهندس محمد علی سادات

23 سال رسالت: علی دشتی

تولدی دیگر: شجاع الدین شفا

اشعار:

دیوان حافظ شیرازی، دیوان شهریار تبریزی کلیات سعدی شیرازی، دیوان بابا طاهرهمدانی مثنوی معنوی. مولوی منطق الطیرعطارنیشابوری دیوان هاتف اصفهانی، دیوان عرفی شیرازی.

فرهنگ لغات: معین، عمید، دهخدا

نظریه ها: یادگیری مشاهده ای آلبرت بندورا. تکامل چارلز داروین. رشد شناختی ژان پیاژه. نظریۀ بیگ بنگ.

برگرفته از کتاب افسانۀ معجزات قرآن

نوشتۀ بهزاد پوربیات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO